دستیابی

/dastyAbi/

مترادف دستیابی: احراز، استحصال، حصول، کسب

معنی انگلیسی:
achievement, access, accomplishment, approach, attainment, effort, gain, reach, road

لغت نامه دهخدا

دستیابی. [ دَس ْت ْ ] ( حامص مرکب ) تسلط. اقتدار.ریاست. ( ناظم الاطباء ). || تیسر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به دستیاب و دست یافتن شود.

فرهنگ فارسی

تسلط . اقتدار . ریاست

فرهنگ معین

(دَ ) (حامص . ) دست یافتن ، به دست آوردن .

فرهنگستان زبان و ادب

{access} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند دست یافتن به خانه های حافظه، شامل خواندن و نوشتن، و پرونده های رایانه ای و دستگاه رایانه و تجهیزات جانبی آن

مترادف ها

access (اسم)
دسترسی، دسترس، دست یابی، راه، راه دسترس، مدخل، اجازه دخول، تقریب، وسیله حصول، بروز مرض، اصابت، دسترسی یا مجال مقاربت، تقرب به خدا، حمله

achievement (اسم)
دست یابی، انجام، موفقیت، پیروزی، کار بزرگ

attainment (اسم)
دست یابی، نیل، عادت، اکتساب، حصول

فارسی به عربی

انجاز , نیل

پیشنهاد کاربران

نَیل
رسیدن
موفق شدن، بدست اوردن
احراز، استحصال، حصول، کسب، نیل
نیل

بپرس