دستگاه خواستن ؛ خواهان سلطه و برتری و تفوق شدن :
همی خواست پیروزی و دستگاه
نبود آگه از بخش خورشید و ماه.
فردوسی.
وزو خواست پیروزی و دستگاه
نمودن دلش راسوی داد راه.
فردوسی.
همی خواست پیروزی و دستگاه
نبود آگه از بخش خورشید و ماه.
فردوسی.
وزو خواست پیروزی و دستگاه
نمودن دلش راسوی داد راه.
فردوسی.