دستکاری کردن


معنی انگلیسی:
doctor, embellish, falsify, fool, handle, mangle, manipulate, retouch, reword, tamper, wrench, to do minor repairs(in), to give a finish to

مترادف ها

manipulate (فعل)
اداره کردن، دستکاری کردن، با دست عمل کردن، با استادی درست کردن، بامهارت انجام دادن

retouch (فعل)
دستکاری کردن، رتوشه کردن

refashion (فعل)
تعمیر کردن، دستکاری کردن

فارسی به عربی

عالج

پیشنهاد کاربران

دستکاری کردن ؛ در مصنوعی یا کاردستی و یا نوشته ای دست بردن و بر آن افزودن یا از آن کاستن به قصد تخریب و غالباً به نیت بهتر ساختن. یا دستکاری کردن استادی نقاشی شاگردی را آن است که بعد از اتمام کاری یا صنعتی تزیین و اصلاح آن نمایند تا هرکه در کنه آن دررود خرده در آن نتواند گرفت مثلاً مندیل را بعد از بستن برسر زانو گذارند و بیارایند. ( آنندراج ) :
...
[مشاهده متن کامل]

باز میکارند بر طرف خیابانها چنار
باغ را بهر قدومت دستکاری می کنند.
اشرف ( ازآنندراج ) .

alter
tamper with

بپرس