دستپاچه شدن


معنی انگلیسی:
fluster

واژه نامه بختیاریکا

هکه پکه

مترادف ها

stump (فعل)
قطع کردن، گیج کردن، بریدن، دستپاچه شدن

فارسی به عربی

اِرتباک

پیشنهاد کاربران

دست پاچه شدن ؛ دست و پا گم کردن.
دست پاچه شدن : آشفته/ سراسیمه شدن. اضطراب و نگرانی شدید. هول و هراس شدید ، ترس و لرز ، و حشت. از دست دادن تمرکز و آرامش خاطر
دست پاچه شدن : در اثر اضطراب/ نگرانی/ شتاب زدگی/ هیجان قدرت عکس العمل مناسب را از دست دادن .
به قدری دست پاچه بودم که نمی توانستم چراغ اطاق را روشن کنم.
هول شدن، شوکه شدن، قرار گرفتن در موقعیتی که نمی دونی چه کار کنی 🙀
هول شدن

بپرس