دستوان. [ دَس ْت ْ ] ( اِ مرکب ) دستبان. ساعدبند. ساعدی آهنین که روز جنگ دردست کنند. دستانه. دستوانه. رجوع به دستوانه شود.
۱. = دستبند۲. دستکش.۳. قطعۀ آهن به اندازۀ ساعد که در قدیم هنگام جنگ به دست می بستند، ساعدبند.۴. مسند و صدر مجلس.