دستو رنجین

لغت نامه دهخدا

دستورنجین. [ دَ رَ ] ( اِ مرکب ) دستاورنجن. دست بند. دستینه. سوار. دستوار. دستورجن. دستورنجن : دستورنجین و گوشواره و آنچه داشت او را داد. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ).

فرهنگ فارسی

دستاورنجن . دست بند . دستینه

پیشنهاد کاربران

بپرس