دستو

لغت نامه دهخدا

دستو. [ دَ ت َ / تُو ] ( اِ مرکب ) دست آس. || اره کوچکی که به یک دست کار فرمایند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). ظاهراً مصحف دستوره یا دستره است. || داس کوچک دندانه دار. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).

فرهنگ فارسی

دست آس . یا ار. کوچکی که به یک دست کار فرمایند .

گویش مازنی

/dasto/ آبی برای شستن دست در قبل و بعد از غذا
/das to/ از فن های کشتی لوچو و کشتی با شال است که دست حریف را گرفته و به شدت به جلو کشند تا با سینه به زمین بیفتد

واژه نامه بختیاریکا

( دَستَو ) ( معن ) ؛ دستاب؛ معادل فارسی ندارد؛ دست تمیزی؛ بیانگر میزان تمیزیست
( دَستُو ) به دَستُو

پیشنهاد کاربران

بپرس