دسته داشتن

لغت نامه دهخدا

دسته داشتن. [ دَ ت َ / ت ِ ت َ ] ( مص مرکب ) دارای دسته بودن. قبضه داشتن. جایی برای گرفتن بدست داشتن. دنباله داشتن. دمکی داشتن. || اجزاء گردآمده داشتن. || افراد بهم آمده داشتن. جوقی و گروهی از نوعی بهم داشتن :
کبوترباز معشوقی بدام آورده دلها را
که از خیل ملک هم چون کبوتر دسته ای دارد.
سالک یزدی.

فرهنگ فارسی

دارای دسته بودن . قبضه داشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس