دست فروش. [ دَ ف ُ ] ( نف مرکب ) دست فروشنده. چرچی. پیله ور. آنکه کالا را به دست گرفته در کوچه و بازار بفروشد. ( آنندراج ). خرده فروش و پیله وری که متاع خود را به هر قدری که مشتری بخواهد اگرچه خیلی کم باشد بفروشد. ( ناظم الاطباء ). آنکه پاره ای کالاها بر دست در کویها و بازارها فروشد. آنکه چیزها از قبیل حوله و دستمال و جز آن بر دست گرفته و در شهر گردد تا آنها را بفروش رساند. آنکه حوله و دستمال و امثال آن برای فروش در دست دارد و دوره گردی کند. دوره گردی که حوله و دستمال و امثال آن فروشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دوره گرد. خرده فروش : زهی ز بحر کف کافیت ید بیضا یکی ز دست فروشان حسن تو موسی.
مخلص کاشی ( از آنندراج ).
متاع دست فروشان این دیار گل است بساط عیش بیارا که وقت سامانست.
دانش ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه جنسی را در دست گیرد و در کوچه و بازار برای فروش عرضه دارد خرده فروش پیله ور .
فرهنگ معین
( ~. فُ ) (اِمر. ) (ص فا. ) فروشندة دوره گرد، آن که اجناسی را در دست گیرد و در کوچه و بازار برای فروش عرضه دارد.
فرهنگ عمید
۱. کسی که کالایی روی دست می گیرد و در کوچه و بازار برای فروش می گرداند. ۲. [مجاز] فروشندۀ دوره گردی که برای فروختن اجناس خود جای خاصی ندارد.
دانشنامه عمومی
دستفروش فروشنده ای است که می تواند به راحتی از جایی به جای دیگر برود. دستفروشان معمولاً در کنار خیابان به فروش محصولاتی از جمله پوشاک، کیف، کفش، انواع خوراکی ایرانی و خارجی، و محصولات کشاورزی و دامی می پردازند. بازارمَج واژه ای است که در زبان گیلکی به زنان و مردان دستفروش گفته می شود.
دستفروش (فیلم ۱۹۶۸). دستفروش ( به انگلیسی: Salesman ) فیلمی ۸۵ دقیقه ای به کارگردانیآلبرت میزلز است. این فیلم اولین موفقیت بزرگ آلبرت میزلز و برادرش بود، فیلمی دربارهٔ چهار فروشنده دوره گرد انجیل در بوستون که در سال ۱۹۹۲ به خاطر ارزش های هنری و تاریخی اش وارد فهرست آثار تحت حمایت کتابخانه کنگره آمریکا شد. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
دانشنامه آزاد فارسی
فیلمی ساختۀ محسن مخملباف در ۱۳۶۵ش. فیلمی در سه اپیزود شامل بچۀ خوشبخت، تولد یک پیرزن، و دستفروش، که در هر قسمت ـ به ویژه قسمت اول و آخر ـ دارای صورت ظاهر و پرداخت کمابیش منسجمی است. فیلم علی رغم مضمون اجتماعی آن سیری فلسفی در روابط اجتماعی آدم های سطوح پایین اجتماع دارد. تلاش مخملباف در این جهت که نگاه خود را از ظاهر، یا سطح لحظه ها و عواطف آدم ها، بگذراند و «ساختمان» یا «معماری» ـ نظم و استحکام اجزای ـ فیلم را ببیند کاملاً مشهود است. به عبارت دیگر، مخملباف در جست وجوی آن جنبه ها و جوهری است که صورت واقعی و ساختار درونی فیلم او را تشکیل می دهد. از امتیازهای فیلم، کاربرد حس تعلیقِ آن است.
دستفروش عنوان نخستین فیلم اپیزودیک سینمای ایران در پس از انقلاب ۵۷ با مضمون یا تمی فلسفی از محسن مخملباف است که در سال ۱۳۶۵ ساخته شد. این فیلم در سه اپیزود ( سه بخش یا سه داستان ) با عناوین «کودک خوشبخت»، «تولد یک پیرزن» و «دستفروش» به سه مرحله تولد، زندگی و مرگ انسان ها در سطوح یا طبقات اقتصادی بسیار ضعیف جامعه می پردازد. ... [مشاهده متن کامل]
هر اپیزود، واجد ویژگیهایی برجسته و خاطره انگیز است. برای مثال در اپیزود اول که برگرفته از داستان کوتاهی از آلبرتو موراویا است، در سکانس پایانی و درست در لحظه ای که تماشاگر احساس می کند نوزاد رهاشده بر اثر فقر، بالاخره سرنوشت و خوشبختی خود را در مکان امنی بازیافته، با یک پن رو به عقب دوربین، شوک و هول و هراس شگفت انگیزی ایجاد می کند. در قسمت دوم بازی حیرت انگیز مرتضی ضرابی و گریم استادانه عبدالله اسکندی بر چهره محمود بصیری در حافظه سینمای ایران نقش بسته است. و همچنین نورپردازی و فیلمبرداری فوق العاده مهرداد فخیمی در مکانهای خفه و بسته، در قسمت پایانی ( یا اپیزود سوم ) نقطه ممتازی از توان فنی سینمای ایران را به رخ می کشد. به دلیل اینکه مخملباف خودش برآمده از طبقات ضعیف جامعه بود، این فیلم، درون مایه ای بسیار غنی و جامعه شناسانه دارد. محمود بصیری، بهزاد بهزادپور، زهره سرمدی، اسماعیل سلطانیان، مرتضی ضرابی و محمدعلی مژدهی در این فیلم بازی هایی به یادماندنی دارند.
در مورد واژه های انگلیسی که خود آبادیس ارائه داده توضیحاتی ارائه می کنم. hawker: کسی که محصولاتش را در خیابان می فروشد، غالباً همراه با فریاد. huckster: کسی که خرت و پرت و چیزهای ریز می فروشد، غالباً جای دائمی ندارد، ممکن است در خیابان باشد یا در مغازه. ... [مشاهده متن کامل]
vendor: فرد یا شرکتی که کالا یا خدمات می فروشد. فروشنده. chandler: کسی که شمع می سازد یا می فروشد، و یا کالاهایی که از پیه یا موم درست می شوند، مانند صابون. pedlar:کسی که خرت و پرت و خرده ریز می فروشد، و از جایی به جای دیگر جابه جا می شود. دست فروش دوره گرد. چیزی که ما در فارسی از آن به عنوان دست فروش یاد می کنیم، در انگلیسی hawker خوانده می شود. اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
دست فروش ؛ فروشنده ای که کالا به دست گیرد و گرد بازار و کوی برآید. خرده فروش دوره گرد. رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.