دستِ غیب (deus ex machina)
وسیله ای تئاتری که در آن رویدادی دور از ذهن یا بعید، مشکلی بغرنج را حل می کند. این اصطلاح نخست در تراژدی کلاسیک یونان و روم به کار گرفته شد و بر خدایی دلالت داشت که با ابزارهای مکانیکی از «آسمان» بر صحنه فرود می آمد تا مشکل داستان را رفع کند؛ مشکلی که شخصیت های نمایش نمی توانستند آن را بگشایند. سیمبلین اثر شکسپیر نمونۀ گزیده ای از به کارگیری این وسیله در تئاتر انگلیس است. استفاده از خدایان برای حل مشکلات آدمیان را نباید با دیگر تمهیدهای داستانی اشتباه گرفت که ریشه در اساطیر دارند. نِمِسیس در متوازن کردن سرنوشت های خوب و بد تلاش می کرد، در حالی که الاهگان تقدیر که نمی توانند بر رویدادها تأثیر بگذارند، فقط آن ها را پیش بینی می کنند.