دسترد

لغت نامه دهخدا

دسترد. [ دَ رَ / دَ رَدد ] ( اِ مرکب ) مواجب و وظیفه. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

دست رد ؛ انگشت رد. نشانه عدم قبول امری یا چیزی. ( آنندراج ) :
شعر شانی آتش است از بهر آن نارد حسود
دست رد بر نظم و حرف آبدار من نهد.
شانی تکلو ( از آنندراج ) .

بپرس