دستاربند
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آنکه دستار بندد معمم . ۲ - عالم دانشمند فقیه . ۳ - صاحب مسند .
کسی که دستاربندی به او متعلق باشد کسی که دستار می بندد و عمامه بر سر دارد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. عالِم، فقیه: خسرو دستاربندان آن که دارد خسروی / بر خداوندان دستار از خداوند کلاه (سوزنی: ۳۴۲ ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید