دست یازیدن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب )یازیدن. دست دراز کردن. دست درازی کردن : بزور کیانی بیازید دست جهانسوز مار از جهانجوی جست.فردوسی.استکفاف ؛ دست بسوی کسی یازیدن از بهر گریه. ( دهار ). رجوع به یازیدن شود.
یکی ازبرابرهای این واژه می تواند" انجام دادن" یا"دست زدن"باشد.به سماعی که بدیعست کنکن گوش بنه به نبیذی که لطیفست کنکن دست بیاز منوچهری دامغانیدست یازیدن: دست درازی کردن ، تجاوز وتعدی به نفس، مال، عرض دیگراندست یازیدن: دست درازی کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۶۷ ) . قصد کردن، متوسل شدنمتوسل شدنلمس+ عکس و لینک