دست کشیده

لغت نامه دهخدا

دست کشیده. [ دَ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) لمس شده. مالیده شده به دست. || ادعاشده و درخواست شده. || تصرف شده و گرفته شده. ( ناظم الاطباء ). || تعطیل کرده و از کار بازایستاده. || ترک کرده. رهاکرده. اعراض کرده. و رجوع به دست کشیدن شود.

فرهنگ فارسی

لمس شده مالیده شده به دست

پیشنهاد کاربران

بپرس