لغت نامه دهخدا
دست چپ. [ دَ چ َ ] ( ص مرکب ) چپ دست. کسی که با دست چپ کار می کند. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
کج، دست چپ، واقع در دست چپ
پیشنهاد کاربران
" دست چپ ": سپرز. طحال. به لری طحال و سپرز را" دست چپ" می گویند.
دس چپ در زبان لکی ۱. طحال به مناسبت بودن در طرف چپ بدن ۲. تنیاحور به ضمه ح نیز نام دیگر آن است
در زبان لکی دس چپ یعنی۱. طحال تنیاحور نیز با ضمه ح نام دیگر آن است
دست چپ ؛ سمت چپ. در مقابل دست راست ، سمت راست. جانب چپ. طرف چپ. سوی چپ. سمت یسار. شمال. أیسر. یسری. مشأمة. میسرة : و بر دست چپ او حصاریست که اندر وی تبتیانند. ( حدود العالم ) .
به تاریکی اندر دهاده بخاست
... [مشاهده متن کامل]
ز دست چپ لشکر و دست راست.
فردوسی.
به دست چپش بود کنداگشسب
پرستنده فرخ آذرگشسب.
فردوسی.
به تاریکی اندر دهاده بخاست
... [مشاهده متن کامل]
ز دست چپ لشکر و دست راست.
فردوسی.
به دست چپش بود کنداگشسب
پرستنده فرخ آذرگشسب.
فردوسی.
دست چپ ؛ یکی از دو دست که در سمت چپ بدن قرار دارد. یسار. یسری. ( دهار ) :
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همی خوریم و همی بوسه میدهیم بدنگ.
منوچهری.
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همی خوریم و همی بوسه میدهیم بدنگ.
منوچهری.
طحال
دست : hand
چپ : left
دربختیاری علاوه بر اشاره به شخصی که بیشتر بادست چپ کار میکند به قسمتی از اعضاو وجوارح گوسفند و بز اشاره دارد که طحال نیز گفته میشود و برابر طب قدیم برای کسانیکه آب دهانشان غیر ارادی سرازیر میشود تجویز میشود. اما معمولا در هنگام قصابی آنرا دور می اندازند
دستِ چپ : [عامیانه، اصطلاح] سمت چپ.