دست چرب

لغت نامه دهخدا

دست چرب. [ دَ چ َ ] ( ص مرکب ) معاون. || صاحب مکنت. || ( به اضافه ) کنایه از صاحب مکنت. || مددکننده. اعانت کننده. رجوع به این ترکیب ذیل دست شود.

فرهنگ فارسی

معاون یا صاحب مکنت یا کنایه از صاحب مکنت . یا مدد کننده اعانت کننده .

فرهنگ عمید

سود و نفعی که از کسی به دیگری برسد: دراین زمانه که امید دست چربی نیست / مگو چراغ ز خود روغنی برون آرد (صائب: لغت نامه: دست ).

پیشنهاد کاربران

دست چرب ؛ زَهِمة.
- || امداد و اعانت :
مکش منت ز دست چرب این سنگین دلان صائب
که روغن می کشند از دانه ریگ روان سودا.
صائب ( از آنندراج ) .
در این زمانه که امید دست چربی نیست
مگر چراغ ز خود روغنی برون آرد.
صائب ( از آنندراج ) .

بپرس