دست پیش اوردن

لغت نامه دهخدا

( دست پیش آوردن ) دست پیش آوردن. [ دَوَ دَ ] ( مص مرکب ) دست زدن. شروع کردن :
که این نامه را دست پیش آورم
ز دفتر بگفتار خویش آورم.
فردوسی.
|| دست پیش کسی آوردن ؛ کنایه از دریوزه و گدائی کردن. ( آنندراج ). دست پیش کردن. دست کشی کردن. به علامت سؤال وخواهش و کدیه دست برابر کسی دراز کردن :
از آن تهی است کف آرزو گدای ترا
که دست پیش تو نتواند از حیا آورد.
محمدقلی میلی ( ازآنندراج ).

پیشنهاد کاربران

دست پیش آوردن ؛ گدائی کردن. رجوع به این ترکیبات در ردیفهای خود شود.
دست پیش آوردن: کنایه ای است فعلی از گونه ی ایما به معنی :آغازیدن به کار و دست یازیدن بدان
( ( که این نامه را دست پیش آورم
به پیوند گفتار خویش آورم. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 217. )

بپرس