دست پاچگی
/dastpACegi/
مترادف دست پاچگی: سراسیمگی، شتابزدگی، عجله
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- با دستپاچگی ؛ با عجله. با شتاب. بشتاب. شتابزده.
- دستپاچگی کردن ؛ تعجیل کردن. شتاب کردن.
|| سرگشتگی در کاری محتاج به شتاب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || ترس از کشف سوئی نهان داشته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
حالت و چگونگی دستپاچه تعجیل
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
دست پاچگی، سراسیمگی
ژولیدگی، سرافکندگی، پریشانی، گیجی، اغتشاش، دست پاچگی، درهم و برهمی، اغفال، اشتباهی گرفتن، اسیمگی
شتاب، دست پاچگی، عجله
شتاب، تسریع، ته نشینی، دست پاچگی، بارش، عجله
گیجی، دست پاچگی
دست پاچگی، اشتباه کاری
دست پاچگی، شتاب زدگی
فارسی به عربی
عجلة , متر
پیشنهاد کاربران
حول کردن
:>
:>
اضطراب داشتن
حول کردن
شتابزدگی
دستپاچگی