دست و پا گیر


معنی انگلیسی:
awkward, clog, cloggy, cumbersome, restrictive, unwieldy
encumbrance
, impediment, shackle

واژه نامه بختیاریکا

دست اَنگِلا

پیشنهاد کاربران

دست وپاگیر ؛ مانع هرکار.
دست و پا گیر : [عامیانه، اصطلاح] مزاحم، مانع از کاری.
مزاحم
باعث مزاحمت بودن

بپرس