دست و پا کردن


معنی انگلیسی:
to use ones resources, to shift

واژه نامه بختیاریکا

هُل و پَل کردن

مترادف ها

struggle (فعل)
تقلا کردن، کوشش کردن، مبارزه کردن، دست و پا کردن

flounder (فعل)
بال بال زدن، دست و پا کردن، در گل تقلا کردن

فارسی به عربی

سمک مفلطح

پیشنهاد کاربران

کنایه است و در ادبیات امروز عبارت است از زود و تند و فوری چیزی را تهیه کردن ، کم و کسری را رفع کردن ، مهیا کردن سریع چیزی.
دست و پا کردن ؛ جنباندن دست و پا در شناوری :
در سر اندیشه او عقل آخر سر گذشت
در دل دریا شناور چند دست و پا کند.
صائب ( از آنندراج ) .
- || با زرنگی و چستی فراهم کردن ، یاعام است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- || تلاش و کوشش کردن. این در و آن در زدن. با تلاش فراهم و مهیا کردن. با زحمتی فراهم کردن. با شتاب به نحوی فراهم کردن. با زرنگی و زور فراهم کردن. با زیرکی یا با کمی رنج تهیه کردن. به زرنگی و چابکی و فطانت تهیه کردن. به زرنگی یا فطانت آماده کردن. تهیه و پیدا کردن با رنجی. آماده و حاضر ساختن با عجله و نبودن وسائل :
تا کی اندیشه این عالم پرشور کنی
دست و پا چند درین خانه زنبور کنی .

دست و پا کردن ؛ جنباندن دست و پا در شناوری :
در سر اندیشه او عقل آخر سر گذشت
در دل دریا شناور چند دست و پا کند.
صائب ( از آنندراج ) .
فراهم کردن، جور کردن، تهیه کردن، ارائه کردن، نشان دادن

بپرس