دست و پا نمودن

پیشنهاد کاربران

دست و پا نمودن ؛ دست و پا کردن. دست و پا زدن. کوشش و جهد و تلاش کردن یا نمودن که کوششی دارد :
طفل تا گیرا و تا پویا نبود
مرکبش جزشانه بابا نبود
چون فضولی کرد و دست و پا نمود
در عنا افتاد و در کور و کبود.
مولوی.

بپرس