دست و پا


معنی انگلیسی:
limbs, struggle, shift, resource

واژه نامه بختیاریکا

پِر و پا

پیشنهاد کاربران

دست و پا ؛ دو عضو بدن که ید و رجل باشد.
- || کنایه از سعی و تلاش. ( از آنندراج ) :
کس نشد رنگین به خون بی سعی در میدان عشق
زین حنا هرکس برد قسمت بقدر دست وپا.
کاشی ( از آنندراج ) .
- || این دست و پاست ؛ یعنی ادله محکم و استواری نیست. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
دست و پا : [عامیانه، اصطلاح] توانایی، عُرضه.
limb
E. g. As a presentable young man with a slight limb
بعنوان یک آدم جوان آراسته با پاهای کوتاه ( کوچک )

بپرس