دست و دامان

پیشنهاد کاربران

دست و دامان ؛ کنایه از توسل. ( آنندراج ) . پناه گیری. التجا :
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
من و دست و دامان آل رسول.
سعدی ( از آنندراج ) .
بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
که به بالای چمان از بن و بیخم برکند.
حافظ.
دست و دامان ؛ کنایه از توسل. ( آنندراج ) . پناه گیری. التجا :
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
من و دست و دامان آل رسول.
سعدی ( از آنندراج ) .

بپرس