دست نگاه داشتن. [ دَ ن ِت َ ] ( مص مرکب ) خودداری کردن از اقدام به کاری. بازایستادن از انجام دادن عملی. توقف در کاری. دست نگه داشتن. درنگ کردن. صبر کردن. توقف کردن : بفرمود تاهرکه بود از سپاه ز باغ کسان دست دارد نگاه.نظامی.