لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
سرمایه، پولی که با آن کسب وتجارت کنند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
بازیچه ، سغبه، مسخره، مضحکه
بازیچه
باعث_وسیله بازی
دست مایه ( واژه مرکّب، دستمایه ) -
پولی که با آن کسب و تجارت کنند، سرمایه، دارایی، مال و مَنال ( پول و پَله ) ، تَنخواه! ( درست آن: تَنخا - واژه اوستایی و از ریشه دَنا ( Dana ) و مشتق شده آن: دانگ ) -
... [مشاهده متن کامل]
تاب و توان، قدرت، نیرومندی، کارایی -
زحمت و مُزدِ کار، دسترنج! - باعث، سبب، علّت، دلیل، انگیزه، موجب، شونده!
و فرق می کند با کارمایه:
ابزار ( افزار ) ، وسیله، دستاویز - انرژی، نیرو، توان
پولی که با آن کسب و تجارت کنند، سرمایه، دارایی، مال و مَنال ( پول و پَله ) ، تَنخواه! ( درست آن: تَنخا - واژه اوستایی و از ریشه دَنا ( Dana ) و مشتق شده آن: دانگ ) -
... [مشاهده متن کامل]
تاب و توان، قدرت، نیرومندی، کارایی -
زحمت و مُزدِ کار، دسترنج! - باعث، سبب، علّت، دلیل، انگیزه، موجب، شونده!
و فرق می کند با کارمایه:
ابزار ( افزار ) ، وسیله، دستاویز - انرژی، نیرو، توان