دست [ با کسی ] فروکوفتن ؛ آماده کشتی شدن. آماده هم آوردی و برابری با او شدن ، چه رسم پهلوانان است که چون با حریف بر سر کشتی آیند دستهای خود بر شانه کوبند، و آن کنایه از اظهار توانائی و پرزوری خود است. ( آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
چون گل از باد صبا آن گل گلزار امید
دست با هر که فروکوفت دگرکوفت ندید.
میرنجات ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
چون گل از باد صبا آن گل گلزار امید
دست با هر که فروکوفت دگرکوفت ندید.
میرنجات ( از آنندراج ) .