دست ساخته
فرهنگستان زبان و ادب
پیشنهاد کاربران
دست ساخته: مصنوعی، تصنعی، ساختگی، چیزی که مردمان دست اندرکار ساختنش هستند چون: خانه، خودرو، ابزار، سفال و. . . .
بوس به همگی.
بوس به همگی.
دست ریز. [ دَ ] ( ن مف مرکب ) دست ریخته . که با دست ریخته اند و طبیعی نیست : تپه های دست ریز خاکی . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .