دست درزدن

پیشنهاد کاربران

دست درزدن ؛ دست اندرزدن. متشبث شدن. متوسل گردیدن. اعتصام. توسل. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . دست زدن :
در زین عنایت تو فتراکی هست
تا درزند این بنده به فتراک تو دست.
( از سندبادنامه ص 76 ) .

بپرس