( دست درآویختن ) دست درآویختن. [ دَ دَ ت َ ] ( مص مرکب ) دست زدن. متمسک شدن. چنگ زدن : دست درآویز بفتراک دل آب تو باشد که شوی خاک دل.نظامی.چو نافش بریدند و روزی گسست به پستان مادر درآویخت دست.سعدی.
دست در . . . آویختن: وابسته شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۲ ) . + عکس و لینک