دست درازی کردن


معنی انگلیسی:
encroach, impinge, molest, transgress

لغت نامه دهخدا

دست درازی کردن. [دَ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تطاول. ظلم و ستم کردن. تعدی کردن. به ستم کاری کردن. تجاوز کردن :
تا کی و کی دست درازی کنم
با سر خود بین که چه بازی کنم.
نظامی.
گربه نه ای دست درازی مکن
با دله ای دو دله بازی مکن.
نظامی.
مفسدان دست برآورده بودند و برخصوص عرب دست درازی بیشتر میکردند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 66 ). دست درازیها میکرد و کیکاوس خواست تا او را مالش دهد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 42 و حاشیه ). این اسماعیلیان در اعمال اصفهان دست درازی میکرده اند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 165 ). از جانب روم همچنین دست درازیها کرده بودند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 85 ). وقتی که شاپور بخراسان بود بی ادبیها و دست درازیها کرد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 61 ). || به زنی دست یازیدن. به عرض و ناموس کسی تجاوز کردن. هتک ناموس کسی را قصدکردن : ملکی بود نام او عملوق و ستمکار بود بر زنان و دختران رعیت دست درازی کردی. ( مجمل التواریخ والقصص ). لشکر شاه بر آن زنان دست درازی کردند که سالها بود از خان و مان آواره بودند. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ). در شهر مصر پادشاهی بود ظالم و کافر بود و همه روز و شب دست درازی کردی بر دختران مردمان. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ).

فرهنگ فارسی

تطاول ظلم و ستم کردن تعدی کردن به ستم کاری کردن .

مترادف ها

encroach (فعل)
تخطی کردن، دست درازی کردن، دست اندازی کردن، تجاوز کردن

فارسی به عربی

تجاوز

پیشنهاد کاربران

ازحد گزشتن . تجاوز . کش رفتن .
شلتاق کردن
molest
ازار رساندن،
اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن،
پیشنهاد منافی عفت کردن، متعرض شدن، دست درازی کردن، متلک شنیع گفتن، دست یازی شنیع کردن،
( با حرف یا عمل ) دعوت به عمل جنسی کردن
e. g. he was arrested for being drunk and molesting a woman
...
[مشاهده متن کامل]

او را به خاطر مستی و دست یازی به یک زن توقیف کردند.

بپرس