دست در کمر داشتن ؛ رعنائی و خودنمائی کردن. ( غیاث ) . دست بر کمر داشتن. دست بر کمر زدن. دست به کمر داشتن.
- || با دست کمر خود راگرفتن تحمل سنگینی چیزی یا فشاری را :
بوقت پویه آن آسمان سرین با کوه
ز بیم لرزه زمین دست در کمر دارد.
سنجر کاشی ( از آنندراج ) .
- || با دست کمر خود راگرفتن تحمل سنگینی چیزی یا فشاری را :
بوقت پویه آن آسمان سرین با کوه
ز بیم لرزه زمین دست در کمر دارد.
سنجر کاشی ( از آنندراج ) .