دست در پیش داشتن

پیشنهاد کاربران

دست در پیش داشتن ؛ مانع آمدن شدن. جلوگیر گشتن :
غضب دست در خون درویش داشت
ولیکن سکون دست در پیش داشت.
سعدی.

بپرس