دست در هم زده

پیشنهاد کاربران

دست در هم زده ؛دستهای خود روی هم نهاده : پایچه های ازار ببست [ حسنک ] و. . . دستها درهم زده. ( تاریخ بیهقی ) . رجوع به این ترکیب ذیل در هم زدن شود.

بپرس