دست در هم دادن ؛ مجتمع و گرد ساختن. بهم آوردن. فراهم ساختن :
دست در هم دادت اسباب جهانداری چنانک
آسمان را ماند انگشت تحیر در دهان.
ظهیر.
دست در هم دادت اسباب جهانداری چنانک
آسمان را ماند انگشت تحیر در دهان.
ظهیر.
دست در هم دادن: متفق شدن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۷ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۷ ) .