دست در میان کردن

پیشنهاد کاربران

دست در میان کردن ؛ درآمدن. قرین شدن :
بایدبه زخم چنگل شهباز تن دهد
چون بهله هرکه دست کند در میان دوست.
صائب ( از آنندراج ) .

بپرس