دست در میان افکندن

پیشنهاد کاربران

دست در میان [ کسی ] افکندن ؛ دست در میان او زدن :
تماشا را ز رویش مست افگند
چو کاکل در میانش دست افگند.
زلالی ( از آنندراج ) .

بپرس