دست خورده

/dastxorde/

مترادف دست خورده: مخدوش

متضاد دست خورده: سالم

معنی انگلیسی:
touched, used, violated, tampered with

لغت نامه دهخدا

دست خورده. [ دَ خوَرْ/ خُوْ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) کالای مستعمل. تباه شده.( آنندراج ). فرسوده. لمس شده. دست فرسوده :
ترا ز سیلی استاد رخ فسرده شود
متاع از نظر افتد چو دست خورده شود.
اشرف ( از آنندراج ).
مده بدست طبیبان عنان نبض حیات
متاع عافیت خویش دست خورده مکن.
تأثیر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کالای مستعمل تباه شد فرسوده

پیشنهاد کاربران

دست خورده ؛ کالای مستعمل و تباه شده. ( آنندراج ) . که در آن تصرفی شده است. رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.

بپرس