دست خوان. [ دَ خوا / خا ] ( اِ مرکب ) سفره و دستار خوان. پیش انداز. دستار خوان. ( از برهان ) ( از آنندراج ) : در سرای ملوک دست نیاز سنت نان و دست خوان برداشت .
کمال الدین اسماعیل ( از جهانگیری ).
و رجوع به دستار و سفره شود. || پیشگیر. سینه بند. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(دَ خا ) (اِمر. ) سفره و دستار - خوان ، پیش انداز، دستارخوان .