دست خضر

لغت نامه دهخدا

دست خضر. [ دَ خ ِ ] ( اِخ )دهی است نیم فرسخ میانه شمال و مشرق ده دشت. ( از فارسنامه ناصری ). دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری شیراز و کنار راه فرعی شیراز به گشنکان. با 190 تن سکنه. آب آن از قنات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

دست خضر. [ دَ ت ِ خ ِ ] ( اِخ ) چشمه ای است از بلوک اصطهبانات بمساحت کمی جنوبی قریه میمون است. ( فارسنامه ناصری ).

فرهنگ فارسی

چشمه ایست از بلوک اصطهبانات بمساحت کمی جنوبی قری. میمون است .

پیشنهاد کاربران

بپرس