- دست خالی ( به اضافه ) ؛بی بضاعت و مایه. و رجوع به دست تهی شود.
- دست خالی برگرداندن کسی را ؛ مأیوس و ناامید و بی حصول مقصود او را بازگرداندن.
- دست خالی برگشتن یا آمدن ؛ آمدن از سفر بی ره آورد و ارمغان.
- || بازآمدن از کاری یا رسالتی بی نتیجه مطلوب.
- دست خالی ماندن ؛ تهی و دور ماندن دست از... :
دست او خالی نخواهد ماند سالی هفتصد
پای او خالی نخواهد ماند ماهی صدهزار.
منوچهری.