لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
بی مدد بی معین یا منفردا به تنهایی .
مترادف ها
دست تنها، بی اسلحه، بی وسیله
دست تنها
پیشنهاد کاربران
بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و یاور. بی پشتیبان : سلطان عزم غزنه کرد و هیبت رایت او دوردست افتاد. امیر ابوالفوارس بی ظهیر و مجیر بماند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 391 ) . رجوع به ظهیر شود.
کسی نباشه کمک کنه. . .
دست تنها: [ اصطلاح در تداول عامه ] تنها بی یار و یاور . بی مدد بی معین یا منفردا به تنهایی .
( ( صبح تا حالا خواستم به این زبان نفهم حالی کنم دیوار گلخانه را از کجا بچیند ـــــــــ" دستمال کاغذی کشید به چشم ها. "زن که دست تنها و بی کس و کار شد ـ - - - " ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص60 . ) )
( ( صبح تا حالا خواستم به این زبان نفهم حالی کنم دیوار گلخانه را از کجا بچیند ـــــــــ" دستمال کاغذی کشید به چشم ها. "زن که دست تنها و بی کس و کار شد ـ - - - " ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص60 . ) )