دست تنها

/dasttanhA/

معنی انگلیسی:
alone, single-handed, short-handed

لغت نامه دهخدا

دست تنها. [ دَ ت َ ] ( ص مرکب ) بی یار. بی مدد. بی معین. بی یاور. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || ( ق مرکب ) منفرداً. به تنهایی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) تنها بی یار و یاور .
بی مدد بی معین یا منفردا به تنهایی .

مترادف ها

barehanded (صفت)
دست تنها، بی اسلحه، بی وسیله

single-handed (صفت)
دست تنها

پیشنهاد کاربران

( all ) on your own
بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و یاور. بی پشتیبان : سلطان عزم غزنه کرد و هیبت رایت او دوردست افتاد. امیر ابوالفوارس بی ظهیر و مجیر بماند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 391 ) . رجوع به ظهیر شود.
کسی نباشه کمک کنه. . .
دست تنها: [ اصطلاح در تداول عامه ] تنها بی یار و یاور . بی مدد بی معین یا منفردا به تنهایی .
( ( صبح تا حالا خواستم به این زبان نفهم حالی کنم دیوار گلخانه را از کجا بچیند ـــــــــ" دستمال کاغذی کشید به چشم ها. "زن که دست تنها و بی کس و کار شد ـ - - - " ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص60 . ) )

بپرس