تقلا کردن، گلاویز شدن، کشتی گرفتن، دست به گریبان شدن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
دست به گریبان شدن ؛ جدال و زدوخورد تن به تن درپیوستن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . دست و گریبان شدن. دست به یقه شدن.
دست به گریبان شدن: [عامیانه، کنایه ] با هم به جدال پرداختن، گلاویز شدن.