دست به سر نهادن

پیشنهاد کاربران

دست به سر نهادن ؛ به معنی دست بر سر نهادن. ( از آنندراج ) . رجوع به ترکیب دست بر سر نهادن شود.
- || دست بر سر نهادن. قبول کردن.
- || ادای نوعی تعظیم که متعارف هندوستان است :
دی آمدی کرشمه کنان همره رقیب
دستی به سر نهادم و دستی به دیده هم.
حزنی ( از آنندراج ) .

بپرس