دست به زیرسنگ آمدن یا بودن ؛ کنایه از مغلوب و زبون شدن و گرفتار و مبتلا به بلا و عقوبت گشتن. ( از آنندراج ) . دست در ته سنگ بودن :
سنگ بر دل بندم اندر عشق آن زرین کمر
زآنکه همواره به زیر سنگ او دست من است.
معزی.
سنگ بر دل بندم اندر عشق آن زرین کمر
زآنکه همواره به زیر سنگ او دست من است.
معزی.