دست به زخم کردن

پیشنهاد کاربران

دست به زخم کردن ، دست به زخم گشادن ؛ آغاز زدن کردن. آماده ٔزد و خورد شدن. به نبرد دست یاختن. دست بکار شمشیرزنی یا بکار بردن سلاحی دیگر شدن. جنگ آغاز کردن : معن بن زائده پنهان بهاشمیه اندر خانه حاحبی نشسته
...
[مشاهده متن کامل]
بود، در این وقت بیرون آمد و دست بزخم کرد و راوندیان را از آن سوتر برد پس گفت یا امیرالمؤمنین ازیدر برو که خطر است. ( مجمل التواریخ و القصص چ بهارص 329 ) . و مرگ بوطالب سخت بود بر پیغامبر علیه السلام که قریش دست بزخم جفا بر گشادند بر پیغامبر ( ص ) . ( مجمل التواریخ ) . رجوع به زخم ( بمعنی جنگ ) و دست زخم کردن ( ترکیب بعد ) شود.

بپرس