دست به دندان حسرت کندن ؛ کنایه از افسوس خوردن :
همی گفت حاتم پریشان چو مست
به دندان حسرت همی کند دست.
سعدی.
همی گفت حاتم پریشان چو مست
به دندان حسرت همی کند دست.
سعدی.
دست به دندان بردن ؛ دست گزیدن به نشانه پشیمانی و افسوس :
فردا که به نامه سیه درنگری
بس دست تحیر که به دندان ببری.
سعدی
فردا که به نامه سیه درنگری
بس دست تحیر که به دندان ببری.
سعدی