دست به دامان کسی نرسیدن ؛ توفیق دیدار یا وصل او نیافتن :
آخر قصد من توئی غایت جهد و آرزو
تا نرسد بدامنت دست امید نگسلم.
سعدی.
- || بواسطه کبری و عجبی از مقام و جاهی ، کمتراو را دیدن توانستن. ( از امثال و حکم ) .
آخر قصد من توئی غایت جهد و آرزو
تا نرسد بدامنت دست امید نگسلم.
سعدی.
- || بواسطه کبری و عجبی از مقام و جاهی ، کمتراو را دیدن توانستن. ( از امثال و حکم ) .