چنگ بر دامن زدن ؛ متوسل شدن به کسی. رجوع به چنگ در دامن زدن شود :
جواهر جست از آن دریای فرهنگ
بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ.
نظامی.
جواهر جست از آن دریای فرهنگ
بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ.
نظامی.
به ریش کسی نگریستن ؛ کنایه از متوسل شدن بدو. توقع داشتن از وی :
با در و دشت ساز خاقانی
خانه و خوان ناسزا منگر
تا برون ریشه گیا بینی
ز اندرون ریش ده کیا منگر.
خاقانی.
با در و دشت ساز خاقانی
خانه و خوان ناسزا منگر
تا برون ریشه گیا بینی
ز اندرون ریش ده کیا منگر.
خاقانی.
توسل