دست به بر زدن

پیشنهاد کاربران

دست به بر زدن یا بر بر زدن در امری یا به امری ؛ به عهده گرفتن. پذیرفتن. متقبل شدن. اعلام آمادگی کردن :
بزد دست بیژن بدان هم به بر
بیامد بر شاه پیروزگر.
فردوسی.
تهمتن چو بشنید برپای خاست
به بر زد به فرمان او دست راست.
فردوسی.

بپرس