دست به آب رساندن ؛ به قضای حاجت شدن. به مستراح شدن. به ادب خانه رفتن. اختلاف. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . ریدن. ( از آنندراج ) .
- || کنایه از وضو کردن. ( آنندراج ) :
همچو آب جو ندارد چون نصیب از رنگ و بوی
میرسانم من بیادت هر سحر دستی به آب.
حاج محمدتقی بسمل تبریزی ( از آنندراج ) .
- || کنایه از وضو کردن. ( آنندراج ) :
همچو آب جو ندارد چون نصیب از رنگ و بوی
میرسانم من بیادت هر سحر دستی به آب.
حاج محمدتقی بسمل تبریزی ( از آنندراج ) .